از مجموعۀ یادداشت‌های کوتاه در تلگرام (کانال نسیمُگرام)

این بخش از نامۀ مولانا خالد شهرزوری به سید طه نهری، که «میل قلب را به بلاد عجم، سم قاتل و زهر هلاهل دانند، چه جای رفتن به بلاد آن‌ها. و حضور ملوک آن‌ها هرگز قبول ندارم. اما به سبب مجاورت آن‌ها، از حسن رفتار، دورادور ضرری ندارد. ان شاء الله به هم نمی‌رسید، و اگر هم بالفعل شاه تو را بطلبد، نباید رفت تا به کسی دیگر چه رسد، و جواب این است که: ما درویشیم و کار ما انقطاع است از دنیا ... روای مجلس و صحبت آن‌ها [صلاح] نمی‌دانم و در طریقۀ ما نیست»، نوعاً تأمل‌برانگیز است.

اگر چه تجزیه و تحلیل دلالت‌های این نامه بیش از هر چیز نیازمند بررسی بافت تاریخی زمان نگارش آن است، اما صراحت کلام مولانا خالد در نهی سید طه از تعامل با حاکمان ایران، دست‌کم از دو جهت پراهمیت به نظر می‌رسد:

نخست از حیث رویکرد غالب نقشبندیان برای تعامل با اهالی قدرت، که عمدتاً آن را از دورۀ خواجه عبیدالله احرار در پیش گرفته‌اند و در این‌جا مولانا خالد از آن عبور کرده است، و دیگر، رویکرد سیاسی او دربارۀ نحوۀ مواجهۀ پدر یکی از نخستین رهبران جنبش کردی با حکومت ایران ـ یعنی دوری و احتیاط عمل ـ است.